توجه اسلام و قرآن به علوم را بیان کردیم که در رآن بیش از ۷۵۰ بار ماده علم، به کار رفته و در موارد فراوانى، از علم و علما تمجید شده است .
در تورات و انجیل این مطلب از دو ناحیه قابل بحث است:
اول – عملکرد مسیحیان و یهودیان، در طول تاریخ و تشکیل دادگاههاى تفتیش عقاید در قرون وسطى (مانند محاکمه گالیله به جرم اینکه عقیده داشت زمین حرکت مى کند) و سوزاندن هزاران نفر در رابطه با عقاید علمى قابل بررسى است ۱۸۱ که البته این مطلب مربوط به بحث ما نیست و در جاى خود، باید بحث گردد چون ممکن است ادعا شود که اعمال خلاف مسیحیان و یهودیان، مربوط به اصل دین یهود و مسیحیت نیست، بلکه ملاک قضاوت، در مقایسه ادیان، کتاب آسمانى آنهاست نه عملکرد خوب یا بد طرفداران آن دین زیرا بعضى افراد ممکن است کج فهم بوده، یا از دین سوء استفاده کرده و به نام دین جنایت کنند، به علاوه این در یک دوره کوتاه و خاص بوده است .
دوم – افعال و اعمال نیک و بد مسلمانان و مسیحیان و یهودیان را کنار مى نهیم و به بررسى متون کتابهاى مقدس و مقایسه آنها مى پردازیم و در این میان، از نظرات دانشمندان بزرگ شرق و غرب نیز استفاده مى بریم .
تذکر: منظور ما از کتاب مقدس (تورات و انجیل و ملحقات) همین انجیل و تورات رایج است که در دسترس ما قرار دارد و البته تورات و انجیل واقعى که حضرت موسى (ع) و عیسى (ع) براى انسانها عرضه کردند، خالى از عیب و نقص و مناسب زمان خود آنها بود چون از طرف حکیم نازل شده بود.
الف – کلمه علم:
در کتاب مقدس، به معناى صفتى از صفات خداوند، وارد شده است که تمام حوادث را قبل از وقوع عالم است (مى داند ظ) اع ۲: ۲۳ .
و این علم ازلى است اعم ۱۵: ۱۸
که بدان استصواب حضرت اقدس الهى، مؤمنین را از براى اطاعت خود بر گزیده است (اپط ۱۸۲(۲:۱٫
حکمت در کتاب مقدس، معانى مختلف دارد از جمله به معناى زیرکى، دانش در افعال و اعمال، اشاره به تعمق و هوشیارى، ترقى و پیشرفت شخصى، علم هیئت و تنجیم و فلسفه و سفسطه مىباشد.
و حکمت حقیق، عبارت از آن است که خداوند تعالى را، در عقل و زندگانى خود به اعلى درجه کمال توصیف نمائى (ام – ۹: ۱۰) ۱۸۳٫
در رساله پولس مىگوید: «زیرا مکتوب است حکمت حکما را باطل سازم و فهم فهیمانرا نابود گردانم، کجاست حکیم؟ کجا کاتب؟ کجا مباحث این دنیا؟ مگر خدا حکمت جهان را جهالت نگردانیده است زیرا که چون بر حسب حکمت خدا جهان از حکمت خود به معرفت خدا نرسیده، خدا بدین رضا داد که به وسیله جهالت موعظه ایماندار آن را نجات بخشد»۱۸۴٫
در قصه حضرت آدم و حوا، درخت ممنوع را، درخت معرفت دانش افزا، معرفى مىکند: «مار به زن گفت هر آینه نخواهید مرد، بله خدا مىداند هر روزى که از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا، عارف نیک و بد خواهید بود و چون زن دید که آن درخت، براى خوراک نیکوست و به نظر خوش نما و درختى دلپذیر دانش افزا پس از میوه گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد آن گاه چشمان هر دوى ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند…»۱۸۵٫
نکته: از آیات ذکر شده در بالا، مىتوانیم نتیجه بگیریم که کتاب مقدس، اهمیت چندانى براى علم و حکمت قائل نیست، یا حداقل به اندازه قرآن توجه به آن نکرده است و در بعضى موارد، در مقابل حکمت، موضعگیرى مىکند که خدا حکمت را باطل کرده است و با جهل موعظه مىکند و یا در بخش دیگر، خداوند انسان را از خوردن درخت معرفت دانش افزا، منع مىکند.
در حالى که قرآن کریم، دانش و دانشمندان را ستایش مىکند و آنها را تشویق مىنماید و در مقابل جهل، موضعگیرى مىکند و حتى در اسلام، معیار تکلیف، عقل است و عقل و علم حجت انسانها هستند.
ب – بعضى از آیات
تورات و انجیل با دانش نو و مسلمات تاریخى و علمى، ناسازگار است و هر چقدر علوم پیشرفت بیشترى مىکند این مسئله آشکارتر مىشود .
در این مورد یکى از کاملترین تحقیقات را، دکتر بوکاى، در مقایسهاى بین تورات، انجیل، قرآن و علم انجام داده است و نتیجه این تحقیقات را در یک کتاب منتشر کرده است .
او مىگوید: آشکارترین ناهماهنگیها با دانش نو، در سفر تکوین یا پیدایش (تورات) وجود دارد و مربوط به سه نکته اساسى زیر مىباشد:
۱- آفرینش جهان و مراحل آن .
۲- تاریخ آفرینش جهان و تاریخ پیدایش انسان روى زمین.
۳- داستان طوفان نوح (ع) .
و سپس به بررسى موارد تناقض مىپردازد۱۸۶٫
او در مورد انجیل ها مى گوید: «در انجیلها عبارات خیلى کمى یافت مى شود که یاراى رویارویى با داده هاى دانش نو را داشته باشند».
و یا مى گوید: «من شخصاً با کمال میل، باور مى کنم که عیسى (ع)توانسته باشد جذامى را شفا بخشد ولى نمى توانم قبول نمایم متنى را معتبر، تلقى کنم که فقط بیست نسل بین انسان نخستین و ابراهیم (ع) قائل است، چنانکه انجیل لوقا به ما مىگوید». (۲۸ – ۲۳ و ۳) ۱۸۷
در جاى دیگر مىگوید: «خیالبافیهاى متى، تناقضات مشهور بنى انجیلها، دورى از حقیقتها، ناسازگارى با دادههاى دانش نو و تحریفات متوالى متون، سبب مىشوند که انجیلها حاوى عباراتى منحصراً ناشى از تخیل بشرى مىگردند »۱۸۸٫
اما در مورد قرآن لازم نیست که تذکر دهیم که نه تنها با عقل و علم ناسازگار نیست که اکتشافات علمى، هر روز پردهاى از حقایق قرآن بر مىدارد.
در اینجا به کلام همان محقق (دکتر بوکاى) بر مى گردیم که مى گوید:
«مشارکتى این چنین، بین قرآن و دانش نو، بداهتاً شگفتى مىآورد. خاصه که سخن از همسازى میرود، نه ناسازى» ۱۸۹٫
او مىگوید: «آنچه که موجب جلب توجه کسى که براى اولین بار، با چنین متنى (قرآن) روبروست مىشود، فراوانى موضوعهاى مطروح است بدین شرح: آفرینش نجوم، شرح پارهاى مطالب راجع به زمین، طبقه حیوان و طبقه نبات، تولید انسان، در حالى که خطاهاى علمى عظیمى، در عهدین وجود دارند در اینجا اثرى از آن خطاها نیافتم. این امر مرا ناگزیر کرد از خود بپرسم اگر بشرى مصنف قرآن مى بود چطور مى توانسته است، در قرن هفتم میلادى چیزى بنویسد که امروزه با شناختهاى دانش نو موافق آید؟»۱۹۰٫
با توجه به آیات قرآن، کتاب مقدس (تورات و انجیل) و اعتراف دانشمندان بى طرف (از خود غربیها) به این نتیجه مى رسیم که برخورد قرآن با علم، به طور فاحشى با برخورد کتاب مقدس با علم متفاوت است، اما نکته مهم اینجاست که آثار این مسئله (تعارض کتاب مقدس با مسائل علمى) دامن اسلام و مسلمانان را هم گرفته است؛ چون در غرب بعد از قرن هفده میلادى، این مسئله او ج گرفت که دین با علم ناسازگار است، از این رو حملات مکررى توسط فلاسفه (مثل هیوم و مارکس و…) به دین شد، ولى در این جملات فرقى بین قرآن و کتاب مقدس نگذاشتند و همین افکار، به کشورهاى اسلامى هم سرایت کرد و کم کم عدهاى از روشنفکران مسلمان، باور کردند که دین با علم سرناسازگارى دارد.
به هر حال آثار سوء این تعارض کتاب مقدس، با علم، در قرون وسطى دامن اروپائیان را به صورت دادگاههاى تفتیش عقاید گرفت و در چند قرن اخیر، به همه جهان سرایت کرد و افکار الحادى که در مقابل این تفکر در غرب ظهور پیدا کرد (مثل مارکسیسم و…) به تمام جهان سرازیر شد و تا مدتها افکار بشریت را مشوش و آلوده کرد و هنوز هم آثار آن جلوهگر است .
در حقیقت، تفسیر علمى قرآن کریم، در قرن حاضر واکنشى در مقابل تهاجم غربیها به اساس دین و کتابهاى مقدس ادیان الهى بود. ما در این خصوص در بحث تاریخ تفسیر علمى، سخن خواهیم راند.
ج – در اینجا پاره اى از سخنان فرزانگان بشریت و دانشمندان بزرگ غرب را، براى نمونه و شاهد ذکر مى کنیم .
پرفسور هائرى کربن فرانسوى مىگوید: «اگر اندیشه محمد (ص) خرافى بود و اگر قرآن او وحى الهى نبود، هرگز جرأت نمى کرد بشر را به علم دعوت کند. هیچ طرز فکرى به اندازه محمد (ص) و قرآن به دانش دعوت نکرده است، تا آنجا که در قرآن نهصد و پنجاه بار، از علم، فکر و عقل سخن به میان آورده است» ۱۹۱٫
ولتر فیلسوف و نویسنده فرانسوى مىگوید: «من یقین دارم اگر قرآن و انجیل را به یک فرد غیر متدین ارائه دهند، او حتماً اولى را بر خواهد گزید، زیرا کتاب محمد (ص) در ظاهر افکارى را تعلیم مىدهد که به اندازه کافى بر مبناى عقلى منطبق است »۱۹۲٫
دینورت دانشمند اروپائى مى گوید: «واجب است اعتراف کنیم که علوم طبیعى، فلکى، فلسفه و ریاضیات که در اروپا اوج گرفت، عموماً از قرآن اقتباس شده است، بلکه اروپا شهرى براى اسلام است»۱۹۳٫
دکتر گرینیه فرانسوى مى گوید: «من آیات قرآن را که به علوم پزشکى، بهداشتى و طبیعى ارتباط داشت دنبال کردم… و بنابراین دریافتم که این آیات از هر جهت با معارف و علوم جهانى منطبق است… هر کس که دست اندکار هنر یا علم باشد و آیات قرآن را، با هنر و علمى که آموخته است مطابقت و مقایسه کند بدون تردید به اسلام خواهد گروید؛ البته اگر صاحب عقلى سلیم و بى غرض باشد»۱۹۴٫
۱۸۱- همان منبع، ماده حکمت، ص ۳۲۶٫
۱۸۲- کتاب مقدس، رساله اول به قرنیتان، باب اول، آیات ۱۹ – ۲۰٫
۱۸۳- کتاب مقدس، سفر پیدایش، باب سوم، آیات ۴ – ۸ (چاپ انجمن کتاب مقدس ایران، ۱۹۸۷م).
۱۸۴- کتاب مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، تألیف دکتر بوکاى، ترجمه مهندس ذبیح الله دبیرى، ص ۳۹ تا ص ۵۵ (چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى).
۱۸۵- همان منبع، ص ۱۱۸٫
۱۸۶- همان منبع، ص ۱۵۱٫
۱۸۷- همان منبع، ص ۱۵۳٫
۱۸۸- همان منبع، ص ۱۶۶٫
۱۸۹- کتاب قرآن و دیگران، تألیف سید على اکبر صداقت با مقدمه دکتر بهشتى (چاپ نشر روح قم) ص ۱۵٫
۱۹۰- همان منبع، ص ۱۶٫
۱۹۱- همان منبع، ص ۲۲٫
۱۹۲- همان منبع، ص ۴۴٫
۱۹۳- منطقیین علم را: حصول صوره الشىء عند العقل (حاصل شدن صورت چیزى در ذهن انسان) مىدانند چنانچه مرحوم مظفر در مقدمه کتاب المنطق مىگوید. ولى فلاسفه آن را به علم حصولى و حضورى تقسیم مىکنند و بحث ما، در علم حصولى است که همان معناى منطق علم است، هر چند در این زمینه فلاسفه غرب سخنان دیگرى دارند که در خلال بحث، به آنها اشاره خواهد شد.
۱۹۴- علم در نظر آنان مطابق با کلمه science است.
درامدى بر تفسیر علمى قران ، ص۱۵۰ – ۱۴۳